کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

یک مرد کوچک

مادر جون

امروز مادر جون یه عمل سخت دارن.وقتی داشتن وسایلشونو جمع میکردن که برن بیمارستان شما هم یه جیغ بلند زدی.انگار فهمیده بودی ما همه استرس داریم و نگرانیم و مادر جون میخوان برن بیرون.عزیزم مادر جون امروز کلی شما رو بغل کردن.حتی موقع جمع کردن وسایلشون هم شما بغلشون بودی. الهی من فدای تو بشم که دیگه تا چند هفته نمیتونی بری بغل مادر جون...کاش میتونستی برای مادر جون دعا کنی تا نتیجه عملش خوب باشه.قربون اون دل پاکت برم من.مادر جون به جای اینکه نگران خودشون باشن همش به فکر تو بودن که دیگه عصرها نمیتونن باهات بازی کنن.الهی من فدای خنده هات بشم مامان.
5 دی 1390